سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه پاک با نگاه برهنه

اولین فکری که برای مسافر حج ،  تداعی می شود لباس احرام است که مانند کفن او را به رویای بعد از مرگ می کشاند .

ما همه مسافریم و فراموش می کنیم که زمانیکه حضرت ازرائیل بر حضرت نوح وارد شد تا جانش را بگیرد ،حضرت فرمود اندکی مهلت ده تا از آفتاب به سایه روم ، ازرائیل پذیرفت و حضرت نوح گفت همانا عمر من ( دو هزار و اندی سال) به اندازه  همین که از آفتاب به سایه آمدم ،گذشت . 

بسیاری از ما نقشه سفر را نداریم و با جاهلیت می میریم .

حج تمتع نقشه سفر از خدا تا خداست

مسافرت حج دو بعد دارد

بعد ظاهر :زائر حج باید تمام اموال و تعلقات خود را بگذارد و هر چه می تواند به ارز دلار یا ریال تبدیل و به سفر حج عارم شود و الیه راجعون باید زمان مرگ همین را انجام دهد با این توضیح که ارز رایج سفر اخرت نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و خمس و تولی و تبری و امر به معروف و نهی از منکر و دررا س آن اعتفاد با اصول دین : توحید و یکتا پرستی

اگر ارز آخرت را آماده نکرده باشی بعد از سفر حتی با دنیا هم ارتباط قطع خواهد شد درحالیکه افراد نیک با خرج کردن عمل صالح مرتبا با دنیا ارتباط دارند و یادشان در دنیا زنده است و دائما از دنیا شارژ می شوند با ذکر و فاتحه و قربانی و باقیات صالحات و ...

در عوض افراد نا صالح از قرائت فاتحه ای توسط دنیائیان بی نصیب اند و در فلاکت بسر می برند

باطن حج : نقشه سفر از احرام و طواف شروع می شود وقصه آدم که در بهشت بود را تداعی میکند و بدلیل خطا به زمین نزول میکند همانطور که حاجیان از مسجد الحرام به خارج از حریم امن الهی منتقل می شوند

گمان می رود که اکثر انسانها در این مرحله در غفلت بسر میبرند

او باید بعد از کسب معرفت لیاقت حضور در عرفات را پیدا کند وپس از تکمیل معرفت به شعور تبدیل شود تا به مشعر الحرام برسد

شعور خود را در عمل بکار گیرد و با اطاعت از خدا در شرایط سخت منا  زندگی کند و در اینحال که به حریم امن الهی وارد شده بسیار خود را از شیطان مراقبت نماید

تا دوباره لیاقت طواف خدا نسیبش گردد .

پاسخ آنانی است که می گویند : زکجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود ؟ به کجا میروم آخر ؟ ننمایی وطنم ؟

بار الها به من توفیق حج مکرر عطا کن تا اسیر ، نسیان انسانیتم ،  نشوم  .


نوشته شده در یکشنبه 90/4/5ساعت 3:48 عصر توسط مهدی نظرات ( ) |

می گویند برای آخرت توشه بردارید تا در روز قیامت پرونده اعمال نیکتان سنگین باشد

آیا اندیشیده اید که تکلیف چیست ؟ از کجا باید توشه نیک برداریم . آیا با اینهمه مشکلات فرصتی برای این فکرها می ماند ؟

برادر و خواهر عزیزم

یک مزرعه را در نظر بگیرید که قبلا سرسبز بوده و همچون بهشت با نهرهای جاری و پرندگان آوازه خوان و همه چیز در حد کمال .

این مزرعه را در اختیار شما می گذارند با نظارت رحمان و رحیم .

به مرور علم ناقص شما زمینه را برای رویش علف های هرز آماده می کند و مزرعه شروع به آفت زدن می کند ( آلودگی به گناه و حوادث پیامدی )

با گذشت زمان مسیر آب رسوب می گیرد و عایدی شما از مایه حیات کم می شود هرچند هنوز لطف رحمان با نزول باران به مزرعه سر سبزی میدهد .

به تدریج آب می خشکد و شما برای اثبات منیت خود به پرورش دیم رو می آورید و اصلا کشت آبی را به کل فراموش  میکنید .(ارتباط اصلی قطع میشود و ما خدا را فراموش می کنیم )

ولی رحمان ما را بانماز و روزه و .. با کشت دیم حفظ می کند تا مزرعه را از خشک شدن نجات دهد شاید بزودی اندیشه کنیم و فکری برای جوی خشکیده برداریم .

او که انسان را در رنج میبیند و حاصل عمرش در یک مزرعه دیمی را زیان ، حج را به او پیشنهاد میکند

حج یعنی سفر مجازی دهقان مزرعه  دیمی به اقیانوس بیکران  الهی برای بیداری

حج یعنی بیداری از غفلت و فراموشی آنچه که عمری بابت ان در رنج و سختی و بیماری و گناه و معصیت و آلودگی بسر می کنیم و اگر با علم ناقص خود راه را نبندیم از فیوضات رحمان توشه بر می گیریم و این توشه ، همان توشه آخرت است .

توشه مزرعه دیم ، سختی دنیا و شرم آخرت را بدنبال دارد ، پس قبل از اینکه دیر شود اندیشه کنیم .

اولین گام برای دوباره ارتباط گرفتن با رحمان اینست که از همین لحظه خدا و ولی او ( امام عصر ) را بر خود ناظر ببینیم . در فکر - گفتار - رفتار  در هر لحظه  برای جلوگیری از افزایش آلودگی .

و در گام بعدی با کار نیک و توبه و حلالیت آلودگی های قبلی را برطرف سازیم .

با آرزوی توفیق

بنده هم فردا 90.03.20 عازم خانه خدا هستم اگر قابل باشم برای تمامی شما برادران و خواهران ایمانی جهت توفیق در ارتباط با یزدان پاک ، دعا می کنم .

بارالها به ما معرفت بده تا در صراط مستقیم قرار بگیریم و به ما نعمت بیکران عطا فرما . صراط الذین انعمت علیهم

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/19ساعت 9:18 صبح توسط مهدی نظرات ( ) |

می‌گویند روزی درویشی از جلوی یک مغازه‌ی کبابی رد می‌شد. دید که شخصی تعدادی گنجشک را کشته و به سیخ کشیده و بر آتش کباب می‌کند. درویش از آن شخص خواست که یکی از گنجشک‌های کباب‌شده را به او بدهد. آن فرد خودداری کرد. درویش «کیشی» کرد. ناگهان گنجشک‌ها زنده شدند و پریدند و رفتند. مردم شهر وقتی آن کرامت را از درویش دیدند، دور او جمع شدند و از او شفا و شفاعت خواستند. درویش بی‌اعتنا می‌رفت و مردم هم به دنبال او می‌رفتند. ناگهان درویش به‌سمت مردم برگشت و شلوارش را پایین کشید و به‌سمت آنان ادرار کرد. مردم از او روی گردانیدند و او را دیوانه خواندند. درویش گفت: شما مردم به کیشی می‌آیید و به جیشی می‌روید؛ پس شایسته‌ی اعتماد نیستید.

بارالها به ما بصیرت عطا کن تا چون کر و کوران زندگی نکنیم .


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/18ساعت 10:47 صبح توسط مهدی نظرات ( ) |

انسانها از دیدگاه خداوند 3 گروهند :

1- گروه مومن که از نعمات خداوند بهره مند هستند و سعادت را در زندگی لمس می کنند.

2- گروه که به خاطر معصیت و گناه و آلودگی بسیار ، مورد غضب خدا هستند و همواره در نکبت و بدبختی هستند .

3- گروه گمراهان که عمر خود را به سرگردانی و بی هدف و بی ثمر ، تلف می کنند و اگر راهنمایی دستشان را نگیرد در گمراهی می میرند .

"صراط الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم و للضالین ".

نشانه های مؤمن:

1- انسان مومن بنا به عادت ، عبادت نمیکند بلکه به عادت  "ب "بهتر شدن را اضافه می کند . حال مومن قبل و بعد از نماز یکی نیست او از نماز برای پاک کردن گناهان استفاده می کند و

بهتر میشود چون برکه وجودش پاک تر میشود .

2- مومن با اطاعت محض ، نیاز را به حد اعلا می رساند تا لذت اعلا را بچشد و هم از معصیت دور شده و هم از شهوات نفس ، که مانع تقرب است .هم لذت نعمات الهی را می چشد و هم

 شکر گزاری خالص تری دارد.

3- مومن چون به اقیانوس الهی متصل است با از دست دادن بدست می آورد و  ترس از کم شدن ندارد .تنها ترسش از قطع ارتباط است که همواره هشیارانه مراقبت می کند .

بار الها مارا به صراط مستقیم هدایت فرما . آمین

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/3/17ساعت 5:9 عصر توسط مهدی نظرات ( ) |

خداوند انسان را به نیکوترین شکل آفرید ؟

چرا خلقت نیکو اینهمه نیاز دارد ؟

جرا او ما را به حجاب - روزه - کم خوابی - کم خوری - پرکاری و تلاش - دوستی با مردم توصیه می کند

مخلوق مختار میتواند بر عکس اینها عمل کند و نتیجه آنرا درزمان حال  بصورت روزمره می بینیم .

اینقدر اطرافمان پر شده از بی حجاب که چشممان به محرم و خانه که می رسد سیر است و حال محرم خود را ندارد .

اینقدر طبق عادت با وجود سیری می خوریم که بسیار ی اوقات نمی فهمیم چه خورده ایم .

اینقدر  تن پرور شده ایم که حاضر نیستیم 5 قدم برای سلامتی خود قدم برداریم .

بی برنامه در رختخواب وول میخوریم و جمعه تا نزدیک ظهر به استراحت عادت شده می پردازیم.

کدامین یک از این صفات معرف خلقت نیکوست ؟

خداوند کریم می گوید حجاب داشته باش (ای برادر و خواهر ) تا از دیدن محرم  (همسر) خود لذت ببری و تشنه لذت باشی و اوج نعمت الهی را درک کنی و بخاطر درک این نعمت شکر گزار باشی .

کم بخور تا ساده ترین غذا به نظر تو گواراترین آید ( همه ما این موضوع را تجربه کرده ایم)

کم بخواب تا به گفته لقمان در بهترین رختخواب بخوابی و آن چیزی نیست مگر رسیدن به اوج لذت خواب بدلیل نهایت نیاز به خواب .

آنقدر محبت کن تا دلها تشنه محبتت شوند و آنوقت خانه تو ، دلهای مردم خواهد بود .

برادر و خواهر ایمانی بهتر است کمی بیندیشیم واز نعمات بزرگ الهی آنطور که خالق برای انسان مومن آفریده ،  لذت ببریم و در غیر اینصورت از زیانکاران خواهیم بود و از معصیت کاران .

اوج لذت در اوج نیاز است .

بجای اینکه انسان را در اوج نیاز ببینید ، زیباتراست آفرینش را در اوج لذت پاک ببینید .

بار الها به ما معرفت درک نعمات بیکران را عطا کن .آمین

 

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/3/16ساعت 3:0 عصر توسط مهدی نظرات ( ) |

آیا تا بحال اندیشید ه اید که منتظر واقعی کیست ؟

منتظر که و چه هستیم ؟

آیا ظهور و محقق شدن آثار ظهور جه پیامدی برای بشر خواهد داشت ؟

آیا ما با طلب ظهور می خواهیم ثابت کنیم که در استفاده از نعمت اختیار بازنده ایم و خدا را از خلق انسان و درجه اعلی آفرینش مایوس کنیم؟

بدا به حال ما که  کج خیالیم

منتظر واقعی اوست .

ای برادر ایمانی هشیار باش که امام معصوم منتظر واقعی است . او منتظر است تا غبار گناه و حرام و نجاست از چشم دل بزدایی و او را که حاضر است ببینی

ظهور او همانند حضور محض حضرت حق است ولی انسان آلوده او را غایب می بیند همانگونه که خدا را غایب می بیند .

برای ظهور خود در پیشگاه امام معصوم باید بالا رفت . باید غبار گناه و معصیت و غیبت و تهمت و نجاست و ... را پاک کرد و فقط باپاکی است  که او را ملاقات خواهی کرد

محضر او جای ناپاکی و پلیدی ونجس نیست و برای ظهور خود باید زلال شد .

یا امام عصر به ما توفیق ده تا با اختیار خود در راهی قدم نهیم که صراط مستقیم باشد به سوی نور و پاکی و معرفت الهی . آمین


نوشته شده در دوشنبه 90/3/16ساعت 1:52 عصر توسط مهدی نظرات ( ) |

خداوند فرشته را آفرید و از آفرینش موجودی پاک لذت برد ولی کمال علم با اجبار فرشته منافات داشت باید مخلوقی می آفرید که اجبار نداشته باشد و با اختیار موجود باشد

انسان را آفرید که همانا کمال خلقت در اوست

او اختیار دارد تا بدون اذن الهی به قعر پستی ها فرو رود و یا به اوچ پاکی ها و عرش اعلا و این اختیار در اطاعت، شکل اعلای آفرینش هست

آیا خداوند نمی توانست انسان را در بهشت نگه دارد ؟

انسان با اختیار خود به زمین آمد ، آدم ماییم .

به اختیار گناه کردیم و دروغ و تهمت و حرام و نجاست ارتباطمان را ضعیف و ضعیف تر کرد تا بریدیم و خود خدا شدیم نافمان را بریدیم تا به خیال خود کسی باشیم ،  ولی باز او توجه و مهر خود را از ما دریغ نکرد .

دریاچه وجودمان بوی نجاست و حرام و گناه می دهد و با گذشت زمان به مرداب تبدیل میشود و ما به این بوی بد عادت کردیم ، به این همه سختی و بیماری و ضعف عادت کردیم که حاصل همه بدی های ماست .

او مهربان است و برای نجات ما باران رحمت می فرسستد تا از مرداب شدن فاصله بگیریم و به خود آییم . اندیشه نمی کنیم

نماز و روزه مثال باران رحمت الهی است برای پاک شدن .

ولی ما آنقدر در منیت غرق شده ایم که موقع نزول باران هم،  ظرف وجودمان را بر عکس می گیریم

او که ما را  دوست دارد راهی نمی بیند غیر اینکه به طریقی به مدد الهی دریاچه وجودمان را با اقیانوس بیکران الهی نزدیک کند(سفر حج ) تا اثری از ناپاکی به برکت این تقرب در دریاچه وجودمان نماند .ولی آدم کوردل از لب دریا هم تشنه برمی  گردد  زیرا با افق کوچکش دریا را هم دریاچه بزرگتر میبیند و به دنبال اینست که منیت خود را با او ثابت کند و حتی او را نمی بیند و در خود و دنیای خود و مادیات خود و اقوام خود و مال و اموال خود غرق است ومی ترسد که اگر لحظه ای از فکر آنها خارج شود آنها را از دست بدهد و در کنار اقیانوس از ازدست دادن افکار ی که با آن دلخوش است می ترسد و بدون اینکه تنی به اب بزند با همان افکار و داشته های قبلی برمی گردد

برخی از اقیانوس بیکران الهی فقط آبی به صورت می زنند و تا به موطن برگشتند اثری از آن نمی ماند

ولی اهل ایمان برای ابد به این اقیانوس بیکرا ن متصل می مانند و همواره مسیر اتصال رامراقبت می کنند تا قطع نشود

خدایا توفیق بده تا جزء گروه آخر باشیم و سعادت واقعی را تجربه کنیم .آمین یارب العالمین

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/3/16ساعت 10:40 صبح توسط مهدی نظرات ( ) |

 


منم زیبا


 «منم زیبا» ...

 

منم پروردگار پاک بی همتا ...

 

منم زیبا ...

 

که زیبا بنده ام را دوست میدارم ...

 

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

 

 تو را در بیکران دنیای تنهایان 

رهایت من نخواهم کرد


رها کن


غیر من را آشتی کن با خدای خود


تو غیر از من چه میجویی؟ 


تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟


تو راه بندگی طی کن عزیزا،


من خدایی خوب میدانم


تو دعوت کن مرا با خود به اشکی.


یا خدایی میهمانم کن


که من چشمان اشک آلوده ات را


دوست می دارم


طلب کن خالق خود را،


بجو ما را تو خواهی یافت


که عاشق می شوی


بر ما و عاشق می شوم بر تو


که وصل عاشق و معشوق هم،


 آهسته می گویم،


 خدایی عالمی دارد


تویی زیباتر از خورشید زیبایم.


تویی والاترین مهمان دنیایم.


که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت


وقتی تو را من آفریدم


بر خودم احسنت میگفتم


مگر


 آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟


هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.


ببینم من تو را از درگهم راندم؟


که می ترساندت از من؟


رها کن آن خدای دور


آن نامهربان معبود.


آن مخلوق خود را


این منم پروردگار مهربانت،


خالقت،


اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی


به پیش آور دو دست خالی خود را.


با زبان بسته ات کاری ندارم


لیک


غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم


غریب این زمین خاکی ام.


آیا عزیزم حاجتی داری؟


بگو


جز من کس دیگر نمی فهمد.


 به نجوایی صدایم کن.


بدان آغوش من باز است


قسم بر عاشقان پاک با ایمان /


قسم بر اسبهای خسته در میدان


تو را در بهترین اوقات آوردم /


 قسم بر عصر روشن،


تکیه کن بر من


قسم بر روز،


 هنگامی که عالم را بگیرد نور


قسم بر اختران روشن اما دور،


رهایت من نخواهم کرد


برای درک آغوشم، شروع کن،


یک قدم با تو


تمام گامهای مانده اش با من


تو بگشا گوش دل،


پروردگارت با تو میگوید


تو را در بیکران دنیای تنهایان.


رهایت من نخواهم کرد


[تصویر: 1256188299_18460_9585e68e04.JPG]

نوشته شده در چهارشنبه 31/1/1390ساعت 8:47 صبح توسط آیسانقطره های باران طلایی ( <>
21 )
| < type="text/java">

نوشته شده در سه شنبه 90/2/27ساعت 10:43 صبح توسط مهدی نظرات ( ) |

سلام

من روزی از روز های خدا در فروردین دهه 1350 شمسی در ایستگاه دنیا پیاده شدم

گویا رسم بود هر کس پیاده می شد وسیله ای برای ارتباط با زمینیان باید با خود می آورد این وسیله قابلیت های مثل شنیدن و دیدن و لمس کردن و حرکات و ... داشت که بعد از فرود در زمین با آن آشنا می شدم

در اولین قدم باید به این وسیله سوخت می رسید که گویا برنامه ریزی شده بود و کسی به نام مادر در زمین برای اینکار انتخاب شده بود

من سالیان درازی با این وسیله به هر سو رفتم و ارتباطات زیادی گرفتم و عمری دنیا گردی کردم و آنقدر جذب دنیا شدم که اصلا ایستگاه و خودم را فراموش کردم

از خواب بیدار شدم دیدم همسر و فرزند و خانه و ماشین و شرکت و کارمند و ..... دارم .

بیدارتر شدم در اینه دنیا نگاه کردم خودم را ندیدم

شروع کردم به جستجوی خودم هر ذره را جایی جا گذاشته بودم همه را به سوی خود خواندم

حالا دارم یواش یواش خودم را در آینه دنیا می بینم

می دانید خودم را بیشتر کجا یافتم ؟

خودم را در این وسیله زمینی چنان محو کرده بودم که تشخیص آن به سختی میسر بود

تکه ای از خودم را داخل ماشین و خانه و همسر و فرزند و .....یافتم

خودم را یافتم و حال با شناخت به زندگی ادامه میدهم

در اطرافم بیشمار از این خودهای غافل و خواب وجود دارد که بیداریشان همت و حقیقت جویی می خواهد و اراده خودشان .

دارم دنبال خودهای آگاهی که قبل از من طی طریق کرده و خود را یافته اند می گردم تا با شناخت وهمراهی از سفر دنیا لذت ببریم

و آنانکه مستعد بیدار شدن هستند را بیدار کنیم تا همسفر ما شوند

مقصد و پیاده شدن با ما نیست

هدف شناخت و لذت بردن از سفر دنیاست در جهت رسیدن به کمال و خدایی شدن ، نه وسیله شدن و دنیایی شدن

برگشت به آنجایی که آمده ایم بسیار کسان از این سفر برنمی گردند یا سالیان درازی عذاب می کشند و گمراه به هر سو میروند و به آرامش ابدی نمی رسند .

دستنوشته یک مسافر دنیا در شنبه 24/2/90

 

 

 


نوشته شده در شنبه 90/2/24ساعت 9:0 صبح توسط مهدی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      

 Design By : Pichak